نویسنده: عباس أرحیلی / مترجم: سعید فتحعلی زاده
پروژههای چارهاندیشی به قصد رهایی و برون شد از دالانهای تبعیت و تقلید از تمدن و اندیشه غربی، در خلال قرن بیستم، و به ویژه نیمه دوم آن، از تعدد و تنوع برخوردار بوده و در همین راستا، گردهماییها و کنفرانسهایی برگزار شده و نگاشتههای گوناگونی در خصوص تحلیل عوامل عقب ماندگی جامعه اسلامی و کشف خللها و کاستیهای عقلِ عربی [/اسلامی] و اسباب واپس نشینی آن از خیزش برای حضور در آوردگاه [اندیشه و کنش] معاصر، پدید آمده است. مشاهیر و بزرگان اندیشه در جهان عرب [/اسلام]، دهها پروژه و طرح را به قصد خروج از این عقب ماندگی و ورود به جهان مدرن ارائه کردهاند؛ و لیکن همه این پروژهها با سپری شدن ایام، همچنان ناکام مانده است.
امت اسلامی در ثلث اخیر قرن گذشته به سبب اوضاع ویژه خود دچار تنگنای شدیدی گشت و یأس و تباهی، موجب افزایش سرگشتگی و تحیرش شد و در خلال این دوره، وابستگی شرق، در همه عرصهها، به تمدن غرب مدرن، و تبعیت شرق از غرب در اقتصاد، سیاست و فرهنگ، نمایان شد.
از پیامدهای این وابستگی، گرفتار شدن بسیاری از اهل نظر و نواندیشانِ تفکر نوین عربی [/اسلامی]، در دام تقلید از مدرنیته غربی است که به انسانیت و هویت تمدنیِ ایشان زیانها زده و باعث شده با مقیاسهای دیگران بیاندیشند و حاشیه نویسِ اندیشههایی برآمده از بافتهایی باشند که هیچ ربطی _جز با تلاشهای مذبوحانه و تقلیدپیشه گی_ با واقعیت زندگی ایشان ندارد.
من [اما] در ادامه، بحث از پروژهای فلسفهای را پیش میکشم که در دهه هشتاد قرن بیستم در مغرب دور عربی [(مراکش)] چهره نمود. این دهه، برههای بود که مدرنیته در جهان اسلام در حال بروز و تفوق بود و گرایش به وابستگی و تقلید در میان مسلمانان رسوخ یافته بود.
این پروژه، پروژهای است که صاحب آن، در نگاه من، آن را بر گرد چهار محور اساسی استوار ساخته:
نخست: بازبینی حقیقت اسلام و بازگرداندن عزت و علو اندیشه اسلامی در شرایط کنونی.
دوم: طرح نظریهای دگرساز در باب سنت که منجر به ارائه روشی نو در ارزیابی آن میشود، روشی که در ژرفای خود به مثابۀ رویارویی و نقد پروژههایی است که ادعا و تلاش دارند به خوانش سنت عربی [/اسلامی] در پرتو متدهای نوین غربی بپردازند.
سوم: پرداختن به فلسفه به عنوان بزرگترین دروازه ورود و نفوذ شیوهها و گونههای مختلف اندیشه پیرامون مسائل بشر در عصر جدید.
چهارم: ایجاد دیدگاهی روشمند، تطبیقی و هم سنگِ اندیشه نوین غرب که دست به تجدید نظر در باب مقولات و مدّعَیات تفکر غربی زده و افقهایی تازه برای ارزیابی وضعیت جهان اسلام میگشاید.
این پروژه _ که همچنان در راه کمال گام برمیدارد [و هنوز به پایان راه خود نرسیده] _ در کل، راهی را پیش روی اندیشه نوین اسلامی (و بلکه مبالغه نیست اگر بگویم اندیشه نوین انسانی) مینهد که با بهره گیری از آن میتوان از دالان تبعیت _که به سبب آن، نمودها و ویژگیهای وجودی خود را از دست داده ایم_ و راه تنگ و تاریک وابستگی به اندیشه [غربی] _که حقیقت انسانی ما را تحقیر و توهین کرده و ما را در معرض از همپاشی و خسارت بیشتر در آورده_، بیرون شد و رهایی یافت.
حقیقت واضح در این پروژه این است که صاحب آن با اقتدار و تسلط چشم گیر خود، برنامهای روشمند و عملی ارائه میکند که به متعاطی فلسفه عربی [/اسلامی] این امکان را میدهد تا از دام تقلید و تبعیت برجهد و ابزار، آمادگی و صلاحیت محقق ساختن این دو امر را پیدا کند:
نخست اینکه: اشکالات و کاستیهای واقعیت کنونی، سنت و میراث گذشته، و هویت خود را، خود _به عنوان یک اندیشمند آزاد_ دریابد و برجسته سازد.
و دوم اینکه: به ابداع اندیشهها و نظریاتی بپردازد که هم ارز و هم سنگ اندیشهها و نظریات دیگران [(غربیها)] باشد.
صاحب این پروژه، دکتر طه عبدالرحمن است. استاد منطق و فلسفۀ زبان در دانشکده ادبیات و علوم انسانیِ دانشگاه محمد پنجم در مراکش. او در سال ۱۹۷۲ م، با ارائه رسالهای موسوم به «[زبان و فلسفه:] پژوهشی در باب ساختارهای زبانیِ هستیشناسی»، حائز دکترای سیکل سوم از دانشگاه سوربن شد و چندی بعد در سال ۱۹۸۵ م با پایان نامهای تحت عنوان «پژوهشی در باب منطق استدلال حِجاجی و طبیعی و نمونههای آن» از همان دانشگاه [و این بار در رشته فلسفۀ منطق] دکترای دولتی دریافت کرد.
او استاد مهمانِ تعدادی از دانشگاههای مراکش، عضو بسیاری از گروهها و انجمنهای فلسفی در سراسر دنیا، و عضو هیئت داوری و مشاوره در برخی مجلات علمی است. در بسیاری از کنفرانسهای علمی مشارکت داشته و عهده دار ریاست انجمن «پژوهشگران و اندیشمندان حکمت» است که در ۹ مارس ۲۰۰۲ در مراکش تأسیس شد و اساتید دانشگاههای مختلف مراکش را در خود جا داده، با دانشگاههای عربی و غیر عربی متعددی در ارتباط و تعامل است.
نظر خود را اضافه کنید.
ارسال نظر به عنوان مهمان