براي فهم بهتر گوناگوني و اختلاف مذاهب اسلامي لازم است در ابتدا دين اسلام را تعريف كرده و با يك تقسيم بندي دقيقتر نقشهاي كلان از مذاهب مختلف اسلامي به دست آوريم. اسلام در لغت از ماده سلم به معناي انقياد، گردن نهادن و تسليم شدن است[1]. جرجاني در كتاب التعريفات خود در تعريف اسلام مينويسد: «هو الخضوع والانقياد بما اخبره الرسول».[2] در كتاب سيماي اسلام آمده: «از لحاظ اصطلاحشناسي ديني، اسلام به معناي تسليم شدن به خداوند و يا اراده خداوند است.... وقتي غير مسلمانان از اسلام سخن ميگويند آنچه در ذهن آنهاست ديني است كه توسط حضرت محمد(ص) پايهگذاري شده است. منظور مسلمانان نيز همان دين است. در وسيعترين معناي كلمه اسلام به معناي تسليم خداوند بودن به عنوان يك حقيقت انكارناپذير است».[3]
دين اسلام خود از سه بخش تشكيل شده است: اعتقادات، فقه، اخلاقيات.[4] اعتقادات انديشه انسان را ميسازد و فكر صحيح به تصحيح جهان بيني ميانجامد كه اسلام به اين حوزه عنايت ويژهاي دارد. زيرا از انديشة صحيح، عمل نيكو حاصل ميگردد. بيشترين اختلافات نيز در اين حوزه رخ داده است و مذاهب كلامي از اختلاف در عقيده به وجود آمدهاند. حق و باطل در اينجا خود را نشان داده و بدعتها در اين حوزه شكل گرفته است. بنابراين در اين بخش، اسلام چگونه انديشيدن را به انسان ميآموزد.
مسلمانان در اعتقادات به دو دسته بزرگ شيعه و سني تقسيم ميشوند و در طول تاريخ هر يك از اين فرقهها به دستههاي كوچكتر تقسيم شدند. شيعه به كيسانيه، زيديه، اسماعيليه، واقفيه، امامية اثناعشريه و.... تقسيم شد و اهل سنت به مرجئه، معتزله، كراميه، اصحاب حديث، اشاعره، ماتريديه، سلفيه، وهابيت، ديوبنديه و.... منشعب گرديد. برخي از فرقهها هم آن قدر از اصول اسلام دور شدند كه از دايره اسلام خارج گشتند و ديگر مسلمانان، آنان را مسلمان نميدانند مثل غاليان، قاديانيه، بهاييت و.....
وجه مهم ديگر اسلام فقه است كه به افعال المكلفين ميپردازد. يعني چگونه زيستن را به انسان ميآموزد. ارتباط انسان با خدا، ارتباط با ديگران در حوزه اجتماع، فرهنگ، سياست، اقتصاد، نحوه برخورد با طبيعت، با جرم و جنايت و.... همه و همه در اين حوزه بحث ميشود. در اينجا نيز اختلافات فراواني بروز كرد و فرق متعددي به وجود آمد. در شيعه فقه جعفري (اعم از اماميه و اسماعيليه) و فقه زيدي پديدار گشت و در اهل سنت فقه ثوري، جريري، ظاهري، اوزاعي، مالكي، حنفي، حنبلي، شافعي و.... به وجود آمد.
در بخش اخلاق و عرفان نيز ميان انديشمندان مسلمان اختلافاتي ظهور يافت كه به غير از مكاتب اخلاقي، سلاسل و فرق تصوف و مكاتب عرفاني نيز به وجود آمد. در شيعه فِرَق شاه نعمت اللهيه، گناباديه، نوربخشيه، ذهبيه و.... و در اهل سنت قادريه، نقشبنديه، رفاعيه، چشتيه، تيجانيه و..... پديدار گشتند.
بر اين اساس ميتوان اسلام را چنين تعريف كرد: اسلام عبارت است از مجموعه اعتقادات، احكام، اخلاق و آداب و سنني كه حضرت محمد مصطفي(ص) از سوي خداي متعال مامور ابلاغ آن به جهانيان گرديد، ميباشد. اما در ميان مسلمين بر سر تك تك آنها اختلاف به وجود آمد و باعث پيدايش فِرَق شد كه اگر به ريسمان خدا يعني قرآن و عترت چنگ ميزدند شايد امروز اختلافات كمتري در ميان مسلمانان وجود داشت.
[1]. ر.ك: خليل فراهيدي، كتاب العين، ص386، ابوالاعلي مودودي، مبادي اسلام، ص2ـ7،
[2]. التعريفات، ص40، ش145، دهخدا، لغت نامه، ج2، ص2458ـ2460.
[3]. ساچيكو موراتا و ويليام چيتيك، سيماي اسلام، ص63، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي.
[4]. ر. ك : علامه طباطبايي، بررسيهاي اسلامي، ج1، ص112؛ حسين علي منتظري، اسلام دين فطرت، ج 1، ص75، ايشان كتاب خود را به سه بخش اعتقادات، اخلاق، تكاليف و مسوليتها تقسيم كرده است، گلدزيهر نيز كتاب خويش را به سه بخش فقه، عقيده، زهد و تصوف تقسيم كرده است. ر.ك: العقيده والشريعه في الاسلام، فهرست مطالب.
نظر خود را اضافه کنید.
ارسال نظر به عنوان مهمان